سفر شمال

چقدر عکسات ناز شده و چقددددددددددددر عکسات هواییم کرد هوای اون روزایی که منتظر تابستون میشدیم تا تعطیل بشیم و راه بیوفتیم سمت خونه پدر بزرگ و بریم اردبیل سر راه استارا بریمو لب ساحل هی بدو بدو کنیمو منتظر بشیم تا خیسی پاهامون خشک بشه تا شن ها بریزن تا بریم بازار و کلییییییییییییییییییییییی خرت و پرت بخریمو تا خود خونه پدربزرگ هزاربار درشون بیاریمو نگاهشون کنیم عکسای لب اب رو هی نگاه کنیم و از بابا قول بگیریم بازم برگشتنی بیاییم استارا و اونم بگه ان شاالله و با همین کلمه دلمون خوش باشه چی بگم از شبای ناز اردبیل و اب و هوای نابش بعد شام جمع و جور میکردیمو تا نزدیکای صبح میرفتیم سرعین و کلی اب بازی و بعدش تو هوای سرد اش دوغ داغ میخوردیمو چقدر خوش بودیم چقدددددددددددددددددددر زود گذشت حالا کو اون روزا؟ کو اون خونه ؟ کو اون پدربزرگ و مادربزرگ ؟ ببخش پستم طولانی شد یهو رفتم اون روزا نمی دونم هر چیزی که خوبه چرا زود تموم میشه الهی خوشی هاتون همیشه پایــــــــــــــــــــــــــــــــــدار

سلام عزیز دلم همیشه خوش باشی و سلامت عکسات خیلی نازن نازی خانم