دوست خوبم
يه روز يه آقا خرگوشه رسيد به بچه موشه
موشه دويد تو سوراخ خرگوشه گفت آخ
وايسا وايسا كارت دارم من خرگوش بي آزارم
از سوراخت بيا بيرون نميخواي مهمون
موشه از سوراخ اومد بيرون يه نگاهي كرد به خرگوش
ديد كه گوشاش درازه دهنش بازه
شايد ميخواد بخورتم يا كه با خودش ببرتم
پس ميرم پيش مامانم آنجا ميمانم
مادر موشه عاقل بود زني باهوش و كامل بود
يه نگاهي كرد به خرگوش گفت به بچه موش
نترس جونم اون مهمونه خيلي خوب و مهربونه
پس برو بهش سلام كن بيارش خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی